چهارشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۰۶:۳۲
۰ نفر

علی خوشتراش: «او بر جای می‌ماند و ما می‌رویم» جمله‌ای است که سال‌ها پیش معلم کلاس سوم ‌ما در پایان شعری از بوستان به زبان آورد.

 آن روزها نمی‌فهمیدیم آقای معلم چه می‌گوید. اصلا نمی‌دانستیم سعدی کیست و بوستان چیست  اما یادمان داده بود که با دست زور بر سر ناتوان نکوبیم. سال‌بعد و سال‌ها‌ی بعد همراه و همکلاسمان شد. سعدی را می‌گویم. حالا که دارم این چند سطر را می‌نویسم، به یاد همان جمله آقای شریعت افتادم. معنی جمله‌اش را نمی‌فهمیدم ولی به حافظه سپردم؛ او بر جای می‌ماند و ما می‌رویم یا بهتر است بگویم که او بر جای ماند و ما رفتیم.

وقتی بهار ادبی ایران در جریان سرد و کسل‌کننده مکتب بازگشت ادبی تبدیل به خزانی بی‌بر شد، شاید این تولد« افسانه» نیما بود که مژده دوباره آمدن بهار را سر داد اما با او همان کردند که با تاریخ بی‌بدیل ادبیات. بعد از افسانه، آنان که بر طبل تعصب می‌کوبیدند، نیما را بهانه کردند و تبر بر ریشه درخت زدند.

بررسی شعر معاصر بدون نگاه به گذشته امری محال است. سیر و تحول در همه اعصار تاریخی از سبک خراسانی تا سبک عراقی و هندی به چشم می‌خورد اما متأسفانه این مسیر در مکتب بازگشت بازمی‌ماند تا اینکه نیما می‌آید و ظرفیت‌های تازه‌ای را در شعر معرفی می‌کند. با آمدن نیما که مصادف است با دانشگاهی شدن تاریخ ادب ایران، اتفاق دیگری نیز رخ می‌دهد که همانا مصادره شدن همه گذشته ادبی از سوی تفکری خشک و بی‌روح تعصب مدار است.

شاعران بزرگی چون فردوسی، نظامی، عطار، سنایی، مولوی، سعدی و حافظ مجسمه می‌شوند یا به محفل شب‌نشینان مشاعره می‌روند و آثارشان در برگه‌های پایان‌نامه‌های دانشگاهی بایگانی می‌شود.

چندی پیش گلستان سعدی در فهرست 100 اثر برتر ادبی جهان قرار گرفت. حال جای سؤال دارد که چرا سعدی؟ چرا گلستان؟ 

بی شک سعدی نادره ادبی ایران است؛ تنها کسی است که ذات کلام را درک و لمس می‌کند و مفهوم ژانر را در روزگار پیشین به معنای واقعی‌اش فهمیده‌است. شناخت سعدی نگاه تازه‌ای می‌خواهد و نگاهی بی‌طرف و غیرمغرضانه؛ نگاهی که همه گذشته ادبی قبل بعد از او را موشکافانه در نوردیده ‌باشد.

بسیاری از گفتنی‌ها در مورد سعدی گفته نشد و بسیار ناگفتنی‌ها که درباره‌اش گفته‌اند. شعرهای او را عاشقانه خواندند و این را بهانه‌‌ای برای کم اهمیت جلوه دادن آن برابر شعر شاعرانی چون مولوی و خواجه دانستند. اما نکته قابل اهمیت اینجاست که سعدی از حکمت، عرفان ، تصوف ، کلام ، اخلاق و... همانقدر می‌داند که دیگران. ولی شعرش آنی دارد که شعرهای دیگران ندارد.

تنها سعدی است که می‌داند هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. به همین علت است که برای هرگونه کتاب و دفتری مجزا باز می‌کند و این اتفاقی است که کمتر در تاریخ ادبی ما افتاده است. مخاطب می‌داند که برای خواندن آثار تعلیمی نباید به غزلیات سعدی سرکشی کند یا طنزهای نغز او را در کدام دفتر می‌تواند بجوید. ادبیات ایران را می‌توان به جرات، تاریخ ایران دانست زیرا در همه ادوار چیزی جز شعر همیشه جز برای خودش نبود؛ تریبونی که هر اندیشه‌ای از آن سخن می‌گفت.

کد خبر 105613

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز